روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

انتخابات نفرمایشی

کفاشیان : کنار نمی کشم چون مجمع از من خواسته تا شرکت کنم.


عزیز محمدی : به خواست مجمع آمدم ، پس انصراف نمی دهم.


قریب : من با اعضای مجمع برای حضورم صحبت کردم پس دلیلی ندارد کنار بروم.

.

.

.

پ.ن: مجمع رو خوب میان

پا طلا

فقط یه ایرانی می تونه دو سال بره سربازی و بیست و دو سال خاطراتش رو تعریف کنه...

پامرغی

بند چهار - تبصره دو : مشمولین محترم در روز مراجعه موهای سر خود را با شماره 4 اصلاح و با ظاهری ساده و متشخص به پادگان مراجعه کنید. 

.

.

.

.

پی نوشت : از امروز، 5 روز

بازگشت

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت


پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت


طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد


و سفره ای که تهی بود ، بسته خواهد شد ...

پا بکوب

میخام یه فیلم بسازم..


داستان یه پسره که مشموله و راه میفته میره تمام پسرایی که معاف شدن رو ترور میکنه

سیر تو سیر

ورزش را دردی اگر باشد خوش است 


انگار 

.

.

.

.

پ.ن : انتخابات فدراسیون فوتبال داره خنده دار می شه

بیچاره

هیچی نیست توی چشاش 


توی چشای مردی که روبروم نشسته توی مترو


شک ندارم 


الان اگه بیفتم بمیرمم از جاش تکون نخوره


لعنتی


واقعا توی چشاش هیچی نیست


بیچاره من

بیچاره زنش

بیچاره بچش

بیچاره کشورش ...

آشخوری

دو برادر 


یکی خدمت مکتوب خلق کردندی و دیگری خدمت سربازی 



پ.ن : از الان یک هفته مونده که برم و برنگردم

حواست هست؟

می دانیم چه نمی خواهیم


اما


کاش بدانیم چه می خواهیم ...

امروز با ورزش

امروز 22+1 بهمن ماه است.


امروز خداوند کولینا را آفرید.


امروز من عاشق اولین کچل بدترکیب شدم.


امروز ورزش معنای دیگری پیدا کرد.


امروز ورزش با کولینا برای من معنای دیگری پیدا کرد.


پی نوشت : پیرلوییجی کولینا ، همون داور کله طاس ایتالیایی در یک چنین امروزی به دنیا اومده

های

به نام خدا


یکشنبه خر است


پایان

ترا گمه

چقد جنگلَ خوسی، ملت و َسی، خسته نُبُستی، می‌جان جانانا، 


تَرا گَمَه میرزا کوچک خانا


خدا دانه که من،نتانم خفتن، از ترس دشمن،می دل آویزانا، 


ترا گمه میرزا کوچک خانا 


چِر ِه زوتر نایی، تندتر نایی،تنها بنایی، گیلان ویرانا، 


ترا گمه میرزا کوچک خانا 


دربی نامه

این وری ها : ده دقیقه جهنمی


اون وری ها : به کتف چپمون که وا دادیم


یه وری ها : دعوا سر لحاف ملا است؟ 

آسوده کسی که ، خر است ....

رفتیم گشتیم بی ربط ترین و غیر سیاسی ترین موضوع دنیا رو پیدا کریم واسه ورزشی نویسی. 


بعد که پرونده سازی رو شروع کردیم فهمیدیم جریان فتنه و انحرافی و مافیا و اینترپل نشستن وسط ماجرا...


پ . ن : اسم پرونده : چمن ورزشگاه !

غیر سیاسی

ما که داد می زنیم «حق مون باخت نبود» ، هیچ وخ شده علنی بگیم «حق مون نبود ولی بردیم»؟

پ . ن : فرقی نداره طرفدار کدوم تیم و گروه باشیم ها