از اقتصاد افتضاح ، سیاست اشتباه ، فرهنگ بی فرهنگ و ورزش اعتیادآور که بگذریم می رسیم به یک تفاوت بزرگ میان ماه ما تا ماه گردون.
اعتقاد به تلاش برای بهبود اوضاع در همین اوضاع و احوال درست نشدنی، نگاه قلبی خیلی از ماست اما واقعاً در شرایطی که مسئولان تصمیم ساز و مجری ، هر کدام بی تدبیرتر و نافهم تر از دیگری هستند ، آیا می شود امید داشت به آینده ای که قرار است ساخته شود آن هم به بهترین شکل و شمایل؟
به این ادبیات رایج شده این روزهای عالم کشورداری توجه کنید :
رئیس دولت : من جای شماها باشم ، روزنامه موزنامه نمی خونم. چیه اصن این مطالبی که دوزار نمی ارزه. چارتا آدم بیکار نشستن دارن مطلب می نویسن و نقد می کنن که آخرش چی بشه؟ روحیه شما رو خراب کنن. اصن ارزش نداره . جای شما بودم نه تیلیویزیون نیگا می کردم و نه روزنامه موزنامه می خوندم !
عضو کمیسیون «فرهنگی» مجلس : به شعر علاقه ای ندارم. به سینما علاقه ای ندارم . به ادبیات علاقه ای ندارم !
مزرعه ی قلبم کابوس می بیند ...
کابوس مترسکی
که کلاغ شد !
این است کابوسی که وطن من هر شب می بیند ...
کابوس تلخیه ...
خیلی خوب اومدی عزیز
سلام برادر. ممنون از حضور گرمت. شد ایران عرصه اسفندیاری!!
تلفیق که میگن همینه داداش؟!
تلفیق فرهنگ و سیاست و میگم!!
تلفیق سنت و مدرنیته بوده دادا.
هیچم بعید نیست!!
تاکید می کنم بر "رییس دولت" نه رییس جمهور. چون رییس جمهور انتخاب مردمه و رییس دولت می تونه گماشته هر کسی باشه.
رییس دولتتون نامستدام انشالله :)