روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

ژوان

دوم ؛


گاهی پیش میاد که تو کار ، هیچی دست خودت نیست. بهش نمی گن کم کاری ، بهش می گن بدبیاری.


مثلاً همین ما . رفتیم با یه نفر مصاحبه کردیم که فوتبالیست بوده و اونم درباره تیم جدیدی که رفته کلی برامون حرف زده. مام یه تیکه انداختیمش یارو رو روی جلد. شب قبل از چاپ خبر دادن که طرف قراردادش رو فسخ کرده !


اینجا ما بدبیاری آوردیم و نه کم کاری.


انما الانسان إخوة

می گفت قلب یک آدم به اندازه مشت گره کرده شه...

.

.

.

.

پ.ن : ورای زندگی ، نه یک دم و بازدم عادت وار که یک سری قواعد پیچیده است. این قلب های به اندازه مشت گره کرده رو نباید زیاد تحت تاثیر قرار داد.


مرتبط : مشت گره کرده ... قلب // چه پارادوکس عجیبی


غیرمرتبط : مشت گره کرده ... قلب // چه شباهت عجیبی

زنگ تفریح

یکی از ویژگی های منحصر به فرد من اینه که به متن یک ترانه دقت نمی کنم و نوای آهنگ جذبم می کنه. این می شه که آهنگ گیتارو با خودت نبر همون قدر برام جذابه که آهنگ تاکی به تمنای مختاباد!

.

.

.

.

.

سلام ، فریدون آسرایی. عجالتاً علاقه مندشیم

استقلالیه شناسنامه ای

اصن ما همه چیزمون اینطوریه؛ مثلاً یکیش من.


آقا داداش دستمون رو گرفت برد استادیوم ، بعد دیدیم دو تا تیم با هم بازی دارن که یکیشون آبی پوشیده و یکیشون آبی خیلی کمرنگ. بعد جا گیر نیاوردیم و رفتیم وسط اونایی نشستیم که طرفدار آبی بودن. خلاصه الان بیست و یک ساله که استقلالی هستم.

.

.

.

.

.

پ.ن: این که فوتبال بود. ما همه چیزمون اینطوریه جمیعاً

تمرین آدم وار زندگی کردن

به عنوان نخستین تمرین عملی،با گارسون رستوران دعوا کردم ؛ برای اولین بار و شاید برای آخرین بار.


احساس کردم خیلی بیش از حد دارم بهش علاقه نشون میدم و اونم خیلی بیش از حد داره ازم رو برمی گردونه!

.

.

.

.

پ.ن : عجالتاً روزی دو ساعت تمرین دموکراسی میکنم

که یار به حالم نظر نکرد...

گفت : حاج آقا من شنیده ام اگر وسط نماز متوجه بشویم که یکی دارد دمپایی مان را می دزدد ، می توانیم نماز را بشکنیم و برویم دمپایی مان را بگیریم. درست است حاج آقا؟


گفت : درست است آقا. نمازی که حین اش ، حواست به کفش و دمپایی باشد ، اصلاً باید شکست!

با تو دریا ...

چرخ یک گاریچی در حسرت واماندن اسب


اسب در حسرت خوابیدن گاریچی


مرد گاریچی در حسرت مرگ

.

.

.

.

پ.ن: این لامذهب دوست داشتنی ، خواب و خوراک از ما گرفته

آنچه در آن قسمت دیدید...

مقوله مهمی که در علم روانشناسی به عنوان ضمیر ناخودآگاه ازش نام برده میشه دقیقا توی کدوم قسمت از بدن قرار دارد؟ (دو نمره با رسم شکل)

.

.

پ.ن: از وعده زندگی بهتر برای افراد جامعه بگیر تا قول خرید آدامس سین سین توسط ابوی محترم. از قرض و بدهی و طلب و سود بگیر تا دروغ هایی که گفته اند و اصرار میکنند باور کنی. اصن لامذهب این ناخودآگاه رو بدجور لازم دارم. دنبال دگمه ریپیت هم باید بگردم تازه

دارم به انفجار خودم فکر می کنم ...

نیم نان و ربع نان و تکه نان برای من بیشتر از یکسری بازی های سیاسی و اقتصادی معنی دارد. یادآور همه [به ما چه ها] و [ غم نان خودم را بچسبم ها] است.

.

.

پ.ن اول: چراغ ما البت در همین خانه می سوزد و بس


پ.ن دوم: 

وقتی که اشتهای تو پرواز می کند

مادر نشسته است ، تو را ناز می کند

یعنی بخواب خوشگلکم وقت شام نیست
رویایمان ، کبوترمان روی بام نیست

امشب بخواب و گرم خودت باش و با خدا...
در بخت ما نوشته که  _ یا پول ، یا خدا ! _


تپه های گل کاری شده رویانیان

اینکه یک انسان بتواند راس ساعت بیست دقیقه بامداد وبلاگ خود را آبدیت کند در حالی که ساعت شش صبح باید از خواب بلند شود همان قدر عجیب است که ...

.

.

.

.

برونو (عبدالکریم) متسو ، سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس تهران شده است ! 

این ذهن شیر تو شیر

بسمه تعالی


جناب آقای کاراگونیس ، بازیکن محترم تیم ملی فوتبال یونان


با سلام و احترام ؛


 از اینکه نمی دانم بابت تک گل شما و حذف تیم عجیب و غریب روسیه از مسابقات جام ملت های اروپا باید ناراحت باشم یا خوشحال از شما سپاسگزارم. این سردرگمی عظمی را مدیون آن گل خانمان سوز برای تزارها هستم.


با تشکر

ام جی


.

.

.

پ.ن : میزبان حذف شد ، روسیه حذف شد

از تو گنده تر ها هم ...

ایرانی ، ایرانی می ماند ولاغیر ؛ یا مثلاً هنر نزد ایرانیان است و بس

.

.

.

.

پ.ن : کارلوس کی روش - «آمده بودم فوتبال ایران را تغییر بدهم و به سمت حرفه ای شدن ببرم اما خودم دارم ایرانی می شوم و انگار تغییر کرده ام»

از عجایب شیخ ما این است

صداوسیما با ایجاد شبکه های گوناگون زمینه رضایت سلایق متنوع را براورده کرده است..

.

.

.

پ.ن: فکر میکنید این جمله از کی بود ؟ بله، از خود سازمان صداوسیما

از پای بست

اگر فقط یک دلیل لازم داشته باشم که فکر کنم به رواج دروغ در ایران با سبقه بیش از سی ساله


اگر فقط یک سند مکتوب لازم داشته باشم که اثبات کنم این جامعه پر دروغ ، نه این روزها که چند هزاران روز قبل به این حال و روز افتاده

.

.

.

.

فدراسیون فوتبال : صدهزار نفری بودن ورزشگاه آزادی دروغ است. این ورزشگاه از اول هم چیزی در حدود 75 هزار نفر جمعیت داشته...


ساحر الایرانی الرضا الامیرخانی

شوکه ام

.

.

پ.ن اول: فصل اول قیدار رضا امیرخانی تموم شد

پ.ن دوم : قد یه بوق و چراغه فاصله بین هستی و نیستی، خنده و گریه، عشق و نفرت...