تفــــریحی اینچنیـــن و مرگـــی اینچنیــــــن...
و پیــام وزیر آموزش و پرورش (حاجی بابایی در واکنش به حادثه واژگونی اتوبوس دانشآموزان): از مســــئولانش بپرسید...
.
.
.
پ.ن: شب گذشته اتوبوس حامل دانشآموزان دختر بروجنی که از اردوی راهیان نور مناطق عملیاتی باز میگشتند...به دلیل تخطی از سرعت مطمئنه ...از سوی راننده اتوبوس... دچار سانحه شد... که طی آن 26 تن از دانشآموزان کشته و 18 نفر مجروح شدند...
...و چه می دانستند پدران و مادرانی که رضایت نامه فرزندانشان را برای این سفر امضــاء کرده بودند...!!!
خیلی غمانگیزه، خیلی
مطمئنا هیچی نمیتونه ناراحتی خانوادههاشونو کم کنه ... شاید گذر زمان فقط
پیشنهاد می کنم اگه دلشو داری بری تصاویرشو تو خبرگزاری ببینی. خیلی اعصاب آدم رو به هم میریزه و خیلی آدم رو به فکر فرو می بره درباره موضوع مهمی به نام امنیت
خدا چه می دانست؟!
خدا می دانست
سلام
این اردوی خاص تا حالا چند تا تلفات داشته توی این چند سال؟؟
...
مسئول هم طبق روال فقط همون راننده است!
همه چی زانگار تقصیر راننده ها است. گرونی ، تحریم ، بدبختی ، تصادف ، طلاق ، فساد ، رشوه ...
میمیریم با این حال!!
چقدر درد انداخت به جانم...فکرش که میکردم...
گریه اگر امان دهد ...
دوره ما وقتی میخواستیم بریم اردو خانواده چک میکردن ببینن اون ورا دریاچه ای چیزی نباشه آخه اون موقع ماجرایه پارک شهر تازه افتاده بود......واقعا دردناکه.....
دوره ما ُ هنوز دل نگرون تر از این بودن. اصن کلاْ نمی ذاشتن بریم مبادا خال رو دستمون بیفته. اون وقتا بحث ُ سر نمره و این حرفا هم نبود.
و دنیایی اون چنین....
تا بوده همی بوده
تا بوده همین هست
و یک روز هم من میرم و یهو ............
چرا هیچ وقت اتوبوس من برنمیگرده
مرگ حقه
ولی میگفت مرگ لای آهن پاره ها درده
همیشه میترسید لای آهن پاره بمیره
دردم میاد از مردنشون....
.
.
و شانه بالازدنی را بی قید....!
مرگ لای آهن پاره ها درده..
.
.
.
.
واقعا ً
سلام.واقعا ناراحت کننده و وحشتناکه...خدا به خانواده هاشون صبر بده
خدا به مدیران ما هم تدبیر بده
ببخشید آقا سیانور دارید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سیانور تموم کردیم. بلیط راهیان نور داریم میخوای ؟؟
دور نیست این روزا
وحشتناک و دردناک و غمناک بود، طبق آخرین خبری که به من رسید 33 نفر فوت کردند
یعنی موضوع دقیقا «راهیان نور» بودن این اردو بوده؟
نظر دوستانتون کمی دردآوره. البته نه دردآورتر از فاجعهای که اتفاق افتاده.
تخلیه روانی ... شاید بشه اسمشو این گذاشت. غم فراغ درد و مشکل و فشار و استرس و البته مرگ اونها در باور هیچ کسی نمی گنجد این روزا
تو یکی از خبرگذاری ها که خبر این موضوع را گذاشته بود و عده کثیری اعتراضشون این بود که چرا بچه ها رفتن همچین جایی نظر جالبی خوندم که من را هم به فکر وا داشت
نوشته بودن : چیزی که بیشتر از همه باید بهش پرداخته بشه : تخطی از سرعت مطمئنه است چرا انقدر گیر میدید که کجا رفته بودن اگر شمال هم رفته بودن و این اتفاق افتاده بود بازم میگفتید دیگه دانش آموزها نباید اردو برن ؟
دیدم راست میگه الان مانورها بیشتر رو مکانیه که اون طفلکی ها رفتن (حالا بماند که شنیدم این سفر اجباری است و ۸ نمره از نمره آموزش دفاعی را داره و این خیلی جای تاسفه) اما نباید پرداختن به این موضع باعث بشه از داستان راننده قافل بشیم
واقعیت اینه که بیشتر رانندگان بین شهری ما شرایط خوب و موجهی ندارن و با نوع رانندگیشان باعث جان مردم میشوند
عالی. این تحلیل عالی و به موقع بود. مرسی مامان
خانوم مامان عیسی، به نکتهی خوبی اشاره کردید.
در خلالش فرمودید "حالا بماند که شنیدم این سفر اجباری است و ۸ نمره از نمره آموزش دفاعی را داره و این خیلی جای تاسفه"، ولی باید عرض کنم این دروغ محضه. نه اون زمانی که ما دانشآموز بودیم اینطور بود، نه الان که دور و بریهام دانشآموز هستن.
من سال دوم دانشگاه رفتم اون مناطق رو دیدم. چون تا قبلش مادرم اجازه نمیدادن برم. نمرهی دفاعیم هم بیست شد.
اینا دروغه. نه بحث نمرهست، نه اجبار. دروغه.
جای دیگهای نوشته بود «سی سال پیش جوانانی رفتن، تا امروز همون بچهها در آرامش درس بخونن. ولی اون زمان کسی نبود کاریکاتور بکشه... سالانه صدها نفر در مسیر شمال و کیش و قشم بر اثر تصادف از بین میرن... ». نقل به مضمون بود. دقیقشو یادم نیست.
سربلند باشید.
مینای فردوس جان ؛ البته این رو من هم مستند شنیدم که گویا معلم خدابیامرز اون مدرسه ، بدون اطلاع آموزش و پرورش ، شرط نمره گذاشته بوده برای این سفر...
در هر صورت تحلیلتون رو منطقی و قابل قبول می دونم. مادر عیس جان رو نمی دونم
دمش گرم حداقل در همین حد قبول کرده !!!
اون نامرد ؛ شهردار قزوین بود ؟ شهردار تبریز بود ؟؟؟
همونی که تو شهر بازی چند نفر افتادن مردند ؛ اومده با پرر و یی تمام میگه تقصیر خودشون بوده که کمربند ایمنی نبستند !!!
خوده لعنت اللهش بود
مدیر خدابیامرز اون مدرسه از اقوام نزدیک من بود، و خودش هم به زور رفته بود، چون اجباری بوده حضورش و این بنده خدا تازه پاشو هم جراحی کرده بود.
این اجبار هم در این مورد خاص وجود داشته و هم در سه تا مدرسه دیگه توی شهرای دیگه مثل تهران که من نزدیکانم اونجا درس می خونن!
خدا بیامرزه . یه شماره تماس از خودت برام بزار داداش. باید باهات بحرفم درباره این موضوع