روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

ما که رفتیم ، شما کی میاید؟

اسباب کشی. از اینجا ، به اونجا.


این هم رسم روزگار است انگار برای یک نیمچه خبرنگار


که گاهی اینجا باشد و گاهی اونجا



http://zamanabadim.blogfa.com/

دلقک

من هیچوقت سر دو راهیا تصمیم نگرفتم، همیشه سر دو راهیا نصف شدم.


اینی که الان داره این نوشته رو پست میکنه یک هزار و بیست و چهارم منه.


خیلی وقته از بقیه‌ خودم خبر ندارم. امیدوارم اونا روزای بهتریو تجربه کرده باشن...

.

.

.

.

.

پ.ن : از سالروز نصف شدنم هشت ماه می گذره ، لعنت به تو خاندان کریمخان زند. لعنت ...

مردم تحلیلگره داریم؟

امروز ، راس ساعت 9 صبح ، خیابان سهروردی


من : بله پدر جان. زندگیا سخت شده. نون گرون شده ، تخم مرغ . شمام احتمالا درگیر این گرونی ها هستید. انشالله که خدا صبر بده و مشکلات رو خیلی زود مرتفع کنه و باعثین و بانیان رو ...


راننده هشتاد و خرده ای ساله یک تاکسی درب و داغون : پسرم ؛ به نظرم کشور ما یک نوع مدیریت آنارشیستی رو سال هاست داره تجربه می کنه. توجه به زیرساخت های عوام گرایانه هم سرچشمه همین طرز فکره. نباید با نگاه پوپولیستی به داستان نگاه کنیم.

.

.

.

.

من :|


خواص بابصیرت :|


خواص بی بصیرت :|


نگاه عوام گرایانه به جامعه :|


هم میرزا جواد کوپولو ...

از مرگ نمی ترسم


من فقط نگرانم


که در شلوغی آن دنیا


مادرم را پیدا نکنم

.

.

.

.

.

پ.ن : میلادت مبروک

این درد مداوا نمی شود ...

از لطایف دولت ما این است

تهران رو تعطیل می کنن که چی بشه؟


که منِ سرباز کجا برم؟


که منِ خبرنگار کجا برم؟


که منِ پر دغدغه کجا برم؟


.

.

.

هر چی امکاناته واسه این شهرستانیاست

شمایی که آن گوشه نشسته اید ...

از عموم دوستان و آشنایانی که تلاش می کنند از زاویه دید خودشان ، زندگی ما را دچار اصلاحات کنند خواهش می کنیم در این زمینه تحقیقات لازم را انجام داده و سپس به موضوع ورود کنند.

.

.

.

.


طبیعتاً داستان زندگی ما آمادگی دارد که میزبان همه عقاید کارشناسی و غیرکارشناسی دوستان باشد چه اینکه این ها دوستان ما هستند نه دشمنان ما

زنگ تفریح

یکی از ویژگی های منحصر به فرد من اینه که به متن یک ترانه دقت نمی کنم و نوای آهنگ جذبم می کنه. این می شه که آهنگ گیتارو با خودت نبر همون قدر برام جذابه که آهنگ تاکی به تمنای مختاباد!

.

.

.

.

.

سلام ، فریدون آسرایی. عجالتاً علاقه مندشیم

استقلالیه شناسنامه ای

اصن ما همه چیزمون اینطوریه؛ مثلاً یکیش من.


آقا داداش دستمون رو گرفت برد استادیوم ، بعد دیدیم دو تا تیم با هم بازی دارن که یکیشون آبی پوشیده و یکیشون آبی خیلی کمرنگ. بعد جا گیر نیاوردیم و رفتیم وسط اونایی نشستیم که طرفدار آبی بودن. خلاصه الان بیست و یک ساله که استقلالی هستم.

.

.

.

.

.

پ.ن: این که فوتبال بود. ما همه چیزمون اینطوریه جمیعاً

با تو دریا ...

چرخ یک گاریچی در حسرت واماندن اسب


اسب در حسرت خوابیدن گاریچی


مرد گاریچی در حسرت مرگ

.

.

.

.

پ.ن: این لامذهب دوست داشتنی ، خواب و خوراک از ما گرفته

آنچه در آن قسمت دیدید...

مقوله مهمی که در علم روانشناسی به عنوان ضمیر ناخودآگاه ازش نام برده میشه دقیقا توی کدوم قسمت از بدن قرار دارد؟ (دو نمره با رسم شکل)

.

.

پ.ن: از وعده زندگی بهتر برای افراد جامعه بگیر تا قول خرید آدامس سین سین توسط ابوی محترم. از قرض و بدهی و طلب و سود بگیر تا دروغ هایی که گفته اند و اصرار میکنند باور کنی. اصن لامذهب این ناخودآگاه رو بدجور لازم دارم. دنبال دگمه ریپیت هم باید بگردم تازه

والسلام علیکم...


فعلاً دوران گُذار از خنثی بودن به سمت سرکش بودنم.


احساس میکنم زمان طولانی احمقانه های زندگی رو باور کردم غافل از اینکه زندگی، فرض رو به حماقت اطرافیان گذاشته...


تا...

بی صلوات عبور نکنید

آقا این باشه یه سند واسه روزایی که یه کاره ای توی این مملکت شدیم ؛ البته اگه گلچین روزگار نچینه مارو

.

.

.


اسم اتوبان ها رو عوض کنم شاید ؛ می خوام اسم شخصی رو خیلی هاشون بزارم. اتوبان ستاری رو بزارم مدرس ، مدرس رو بزارم باکری  ، باکری رو بزارم همت و حکیم رو بزارم کامبیز. یه خیابون هم می ذارم به نام بابام: خیابان غلام حسین. پدرم آخه واسه این مملکت زحمت کشیده. جوونیشو تو این مملکت داده. زانوهاش تو همین مملکت آب آوردن و چشماش همین جا بوده که ضعیف شده.


این جا؟ «خیابان غلام حسین» لطفاً با حوصله برانید ؛ از غلام حسین نباید سرسری عبور کرد.

درد داره

وااااااااااااااااااااااااااای از اون نگات  

 

وااااااااااااااااااااااااااااای از اون اشک رو گونه هات 

 

یه جوری می گه وای که آدم فکر می کنه دقیقا واسه خودش داره این اتفاق می افته. آقا من با این شکوهی حال می کنم. اگه نره فردا آهنگ نقی بخونه البته

هر ایرانی یک رای

پیشنهاد کردن که جزایر پرتعداد ایرانی در خلیج فارس به نام استان مجمع الجزایر خلیج فارس نامگذاری بشه.

.

.

.

پ.ن : هیشکی نباشیم ، آدم موجود در ایران که هستیم. به نوبه خودم از این پیشنهاد استقبال می کنم و نظر موافقم رو اعلام.