روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

از کله سحر تا بوق سگ

6..............7.30..............18...............19.....................22 و دیگر هیچ.


این روزهای ساعت های مهم زندگی من ، متفاوت از روزای قبل شدن. 

بودیم و هستیم و خواهیم بود

قصه ما به صد رسید.


اینکه قصه زندگی یک رسانه در ایران به صد برسد ، اتفاق ویژه ای است؟


بله ؛ اتفاق ویژه ای است.

.

.

.

.

پ.ن : تماشاگر پشت پرده ها بودیم و هستیم

وصایا الاِم جی

پس نوشت : اصولاً بعضی اوقات ، همونه همیشگی نبودن بهتر از همونطوری باقی موندن هست.


این رو نه امروز و دیروز که سال ها است در نوع رفتار و پیرایش و نگارش زندگیم رعایت می کنم. 


گاهی تصور می کنم شاید بهتر باشه نه اونطوری باشم که خیلی ها متصور هستن و به خیلی از دوستای خوبم هم توصیه می کنم ، منش و روش زندگیشون رو متفاوت از قاعده های سفت و سخت و محکم معمول پیش ببرن.

.

.

پ.ن: خود واقعی بودن ، یه تجربه شیرین اما نایابه !

وَللَـه که بی تو شهر، خود را حبس می‌کرد

رفتی...


لَقَد...


ماندم ...


خَلَقنا...


فی کبد را ...


از بر شدم ...


تا رنج انسان را ببینی...

.

.

.

پ.ن : سوره بلد آیه چهار

چشم به هم زدن ، آغاز شد

اولین حرکت : نیم دست از جلو نظام


اولین حرف: خر بیا ، آدم برو


اولین نکته : تنبیه برای همه ،پاداش برای یک نفر


اولین غذا : کوفت هم نمی دیم بهتون روز اول

.

.

.

.

پ.ن :اولین های روز اول آموزشی. 

پا طلا

فقط یه ایرانی می تونه دو سال بره سربازی و بیست و دو سال خاطراتش رو تعریف کنه...

پامرغی

بند چهار - تبصره دو : مشمولین محترم در روز مراجعه موهای سر خود را با شماره 4 اصلاح و با ظاهری ساده و متشخص به پادگان مراجعه کنید. 

.

.

.

.

پی نوشت : از امروز، 5 روز

بازگشت

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت


پیاده آمده بودم ، پیاده خواهم رفت


طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد


و سفره ای که تهی بود ، بسته خواهد شد ...

پا بکوب

میخام یه فیلم بسازم..


داستان یه پسره که مشموله و راه میفته میره تمام پسرایی که معاف شدن رو ترور میکنه

آشخوری

دو برادر 


یکی خدمت مکتوب خلق کردندی و دیگری خدمت سربازی 



پ.ن : از الان یک هفته مونده که برم و برنگردم

من ِ معظم

... خودم که نه ... ولی شکمم ، بزرگ فامیله ...