با دلی پر شده از زخم ، نمک میخوردیم
دوش وقت سحر از غصه ترک میخوردیم
مثل وقتی که دل چلچلهای میشکند
مرد هم زیر غم زلزلهای میشکند
زیر بار غم شهرم جگرم میسوزد
به خدا بال و پرم بال و پرم میسوزد
***
بوی نارنج و حناهای نکوبیده بخیر!
توی این شهر پر از دود سرم میسوزد
داغ دیدیم شما داغ نبینبد قبول!
تبری همنفس باغ نبینید قبول!
***
گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید
داغ دیدیم امید است دعامان بکنید
.
.
.
پ.ن : جانسوز ، پر درد. آذربایجان منتظر ماست بیا تا برویم