روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

روزی نامه

وقتی که میز و دفتر و خودکار دم گرفت...

بنویسید زنی مرد که زنبیل نداشت ،پسری زیر زمین بود پدر بیل نداشت

با دلی پر شده از زخم ، نمک می‌خوردیم

دوش وقت سحر از غصه ترک می‌خوردیم

مثل وقتی که دل چلچله‌ای می‌شکند

مرد هم زیر غم زلزله‌ای می‌شکند

زیر بار غم شهرم جگرم می‌سوزد

به خدا بال و پرم بال و پرم می‌سوزد


***


بوی نارنج و حناهای نکوبیده بخیر!

توی این شهر پر از دود سرم می‌سوزد

داغ دیدیم شما داغ نبینبد قبول!

تبری همنفس باغ نبینید قبول!


***

گاه گاهی به لب عشق صدامان بکنید

داغ دیدیم امید است دعامان بکنید

.

.

.

پ.ن : جانسوز ، پر درد. آذربایجان منتظر ماست بیا تا برویم


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد