اقتدا می کنیم به در گرانبهای شاعر بزرگوار و تاییدیه خود را بدینوسیله منتشر :
.
.
از محبت خارها گل نمی شود دیگر
/
/
/
پی نوشت: ممد نبودی ببینی
فعلاً دوران گُذار از خنثی بودن به سمت سرکش بودنم.
احساس میکنم زمان طولانی احمقانه های زندگی رو باور کردم غافل از اینکه زندگی، فرض رو به حماقت اطرافیان گذاشته...
تا...
آقا این باشه یه سند واسه روزایی که یه کاره ای توی این مملکت شدیم ؛ البته اگه گلچین روزگار نچینه مارو
.
.
.
اسم اتوبان ها رو عوض کنم شاید ؛ می خوام اسم شخصی رو خیلی هاشون بزارم. اتوبان ستاری رو بزارم مدرس ، مدرس رو بزارم باکری ، باکری رو بزارم همت و حکیم رو بزارم کامبیز. یه خیابون هم می ذارم به نام بابام: خیابان غلام حسین. پدرم آخه واسه این مملکت زحمت کشیده. جوونیشو تو این مملکت داده. زانوهاش تو همین مملکت آب آوردن و چشماش همین جا بوده که ضعیف شده.
این جا؟ «خیابان غلام حسین» لطفاً با حوصله برانید ؛ از غلام حسین نباید سرسری عبور کرد.
تب فوتبال گرفته ما رو. این مهمترین خاصیت بازیهای مقدماتی جام جهانیه
.
.
.
.
.
پ.ن اول: من از بچگی عاشق کوهنوردی بودم و همیشه هم می ریم. به خدا میریم. نگفته بودم؟ بابا می ریم همیشه کوه با بچه ها. الانم دارم یه تور ثبت نام می کنم برم بزنم تو سر دماوند و برگردم.
پ.ن دوم : خالی می بستیم. هیچ وقت اهل کوه نبودیم. اکیپ پیدا کرده بودیم این کاره ؛ داشتیم واسه این و اون می بستیم.
دست ائمه و متن دعای خیلی ها رو توی این گل دقیقه 94 دیدم. همیشه شعبون ، این بار هم همون دوباره
.
.
.
.
پ.ن: سه امتیاز اول رو گرفتیم. بریم سراغ اهالی دوحه تو آزادی
وااااااااااااااااااااااااااای از اون نگات
وااااااااااااااااااااااااااااای از اون اشک رو گونه هات
یه جوری می گه وای که آدم فکر می کنه دقیقا واسه خودش داره این اتفاق می افته. آقا من با این شکوهی حال می کنم. اگه نره فردا آهنگ نقی بخونه البته
یه روز میرسه که روز زن و مرد با هم تلفیق میشن، این فاصلهها و خط کشیها برداشته میشن، و ما روز پستاندار رو به هم تبریک میگیم
.
.
.
پ.ن : مبروک
پیشنهاد کردن که جزایر پرتعداد ایرانی در خلیج فارس به نام استان مجمع الجزایر خلیج فارس نامگذاری بشه.
.
.
.
پ.ن : هیشکی نباشیم ، آدم موجود در ایران که هستیم. به نوبه خودم از این پیشنهاد استقبال می کنم و نظر موافقم رو اعلام.
6..............7.30..............18...............19.....................22 و دیگر هیچ.
این روزهای ساعت های مهم زندگی من ، متفاوت از روزای قبل شدن.
به این ها می دهیم که به آن ها ندهیم
.
.
.
پی نوشت : ای مجاهد شهید مطهر
علی کفاشیان سه هفته قبل :180 میلیارد تومان برای فدراسیون فوتبال می آورم
علی کفاشیان دو هفته قبل : 180 میلیارد تومان در عرض شش سال می آورم
علی کفاشیان یک هفته قبل : 180 میلیارد ریال بود که قرار بود بیاورم
علی کفاشیان سه روز قبل : گفتم شاید 18 میلیارد تومان در عرض شش سال بیاورم
علی کفاشیان دیروز : من؟ کی؟ شیب؟ بام؟ این همه پول؟ خنده داره و مضحک ...
.
.
.
.
پی نوشت : تماشاگر ، شنبه ، ساعت 8 صبح بخرید و نیوش کنید
قصه ما به صد رسید.
اینکه قصه زندگی یک رسانه در ایران به صد برسد ، اتفاق ویژه ای است؟
بله ؛ اتفاق ویژه ای است.
.
.
.
.
پ.ن : تماشاگر پشت پرده ها بودیم و هستیم
در شهر مدتیست که در پیش پای تو
دیگر به احترام کسی پا نمی شود
این پرده های کرکره چون پلک پنجره
چندیست سمت آمدنت وا نمی شود
طعنه زده به دختر تو همکلاسی اش :
این سرفه ها برای تو بابا نمی شود
لذت بخش ترین تعریف از دعا
.
.
.
.
وقتی دعا می کنی، دعای تو از این جهان خارج می شود و به
جایی می رود که هیچ زمانی نیست. دعایت به قبل از پیدایش عالم می رود. دعایت
به آنجا که دارند تقدیرت را می نویسند می رود و تقدیر نویس ِ مهربان ِ
عالم، تقدیرت را با توجه به دعایت می نویسد.
دکتر حسین الهی قمشه ای